رافائل ژيوردانو در رمان جديدش، «
ابتكار گورخر خالخالي» به هر كدام از ما هديهاي زيبا و ارزشمند پيشكش ميكند: ميل به جسارت، و زندگي را بيشتر زيستن. او به ما ميگويد همهمان استعدادهايي داريم، حتي استعدادهاي در پستومانده؛ و تكينگي داريم و معدود انسانهايي كه در ميان ياران موافق، جايگاهشان را در زندگي پيدا كردهاند، فقط تكينگيشان را تصديق و باور كردهاند. اينگونه، همهچيز ممكن ميشود، زيرا شانس در دورنما و همراه هميشگي ماست.
ابتكار گورخر خالخالي نمايشي است از شخصيتهاي رنگارنگِ پرشور و حساس، تلهها و شگفتيها، اختراعات جادويي و شاعرانه، ناملايمات زندگي و عشق، هنر رهايي از موانع و رهايي از ترس با جرئت و جسارت... رمان جديد ژيوردانو از ما ميخواهد زندگي را زندهتر زندگي كنيم و فلسفهي ابتكاري گورخر را چراغ راهمان كنيم: «جسارتسَري».
درباره كتاب «ابتكار گورخر خالخالی» نوشتهی رافائل ژیوردانو
دربارهي نويسنده:
رافائل ژيوردانو (1974) نويسنده، نقاش و مربي خلاقيت
خلاقيت كليديترين واژهي زندگي ژيوردانو است. او فارغالتحصيل رشتهي هنرهاي كاربردي از مدرسهي عالي استيِن است. از كودكي به روانشناسي علاقه داشت، در آن رشته تحصيل كرد و دورههاي متعددي را پشتسر گذاشت. بدينترتيب، در اولين كتابهايي كه منتشر كرد رويكردي قاطع و خلاقانه براي بهبود زندگي فردي، هم در رفتارهاي بيروني و هم در درون فرد، ارائه نمود؛ كتابهايي مانند «من ميخواهم ذِن شوم»، «رازهاي دكتر كولزن» (مجموعهاي از چهار كتاب)، «دفترچهي صددرصد خوشبختي من». از ديگر آثار او ميتوان به «زندگي دومت آغاز ميشود كه ميفهمي يك زندگي بيشتر نداري» و «الههي عشق با بالهاي كاغذي» اشاره كرد.
گورخر از منظر روانشناسي
اصطلاح گورخر را در اصل، روانشناس فرانسوي، ژوان سياوفَشَن، نويسندهي كتابهاي «كودكان تيزهوش» و «هوش بالا، مزاحم خوشبختي» بهكار برده است. با اين حال، بهنظرم مهم است كه «تيزهوشها»، يعني نوابغي با ضريب هوشي بسيار بالا را از «گورخرها» يا مغزهاي استثنايي، كه من متعلق به اين دسته هستم، تفكيك كنيم. گورخرها «باهوشتر» نيستند، هوشي «متفاوت» دارند. اين «تفاوت» است كه جالبتوجه است. انواع مختلفي از هوش وجود دارد. چرا فقط يكيشان تبليغ ميشود؟ طرز تفكري متفاوت، ادراك متفاوت... گورخرها از يك نظام فكري غني برخوردارند كه بيشتر ساختاري درختي دارد، تا خطي و اغلب مغز بيشفعالي دارند كه لحظهاي آرام نميگيرد! آنها بهسرعت دلزده ميشوند و درنتيجه بايد دائماً پروژههاي جديد از خودشان ابداع كنند.
وقتي چيزي برايشان جالب نيست، رهايش ميكنند، اما وقتي علاقهمند شوند، سرسختي و ثباتقدمشان را نشان ميدهند. درنهايت، آنها هر كاري ميكنند تا سرآمد همگان باشند! تاثيرپذيري شديد، حساسيت شديد، واكنش شديد؛ گورخرها واكنش نشان ميدهند و واكنششان هم قوي است! با حسگرهاي حواس فوقپيشرفته، همهچيز را با شدت بيشتري احساس ميكنند. حتي اگر برخي آن را نشان ندهند و سعي كنند پنهانش كنند. پذيرش حساسيت حسي، يعني حساسيت به نور، صدا، تغييرات دما و بو اصلاً آسان نيست... گورخر نگران «طبيعيبودن» خود است و نميخواهد «عجيب» جلوه كند. حساسيت بيش از حد، چه حساسيت حسي و چه حساسيت احساسي، در ابتدا ميتواند ناپسند بهنظر برسد. «حساسيت شديد» هنوز هم اغلب به ضعيف يا شكنندگي اشاره دارد.
بههميندليل، وقتي كوچك بودم، «مركز ديدهباني وضع عادي» در ذهنم ساخته بودم. براي پذيرفتهشدن «از سوي جامعه» چه بايد كرد؟ اين سوال هرگز نتوانسته گورخرها را خسته كند... مثل هميشه، راهحل احتمالاً راه ميانه را در پيش گرفتن است: گويا ادغام كدهاي بنيادي اجتماعي براي عضويت در يك گروه ضروري است! اين نيمي از راه است. نيم ديگر تصديق فرديت است، بدون اينكه قضاوت يا طرد شويم. پذيرش اين تفاوتها به عهدهي همگان است. كم پيش ميآيد «گورخر» در قالب جاي بگيرد. دو گزينه در دسترس اوست: يا بيش از حد سازگار شود تا با چيدمان عرفي و پذيرفتهي جامعه ادغام شود./ يا به تكينگي و تفاوتهاي خود معترف باشد، و مهمتر از همه، محيط مناسباش را پيدا كند، كه با نامتعارفبودن و غيرمعمولبودن او سازگار باشد! ...غيرمعمولبودن عضوي از گروه، به دليل تنوعي كه در اشكال مختلف ايجاد ميكند، ثروتي واقعي براي گروه است. برای
خرید کتاب با ارسال رایگان به فروشگاه bennubook سر بزنید.
توسط :
محمد حسینی
بخش :
معرفی سایت های مفید
زمان انتشار :
2 سال پیش
آخرین بروزرسانی :
1 سال پیش