نظرات درباره : تعبیر خواب تخت خواب - رختخواب ، بستر

سلام.من خواب دیدم روی زمین تو خونا خوابیدم و یکمرتبه مادرم که مروه هست ملافه ای روی ام انداخت..تعبیرش چیه..زا ملافه بود ید چادر
پاسخ دادن
هاشمی
سلام خواب دیدم خانه خواهرم هستم شب بود و وقت خواب رختخوابها پهن بود ولی یکدفعه شوهر خواهرم رختخواب من را یعنی فکر میکنم لحافم را برداشت و گفت که ما میخواهیم برویم مسافرت یعنی فهمیدم که نمی خواهد من خانه آنها بمانم و اونجا بخوابم من ناراحت شدم به خواهرم گفتم ولی او هم لبخند میزد و انگار شوهرش را تایید میکرد تعبیرش چیست.ممنون
پاسخ دادن
هاشمی
سلام ببخشیدمن خوابم را توضیح دادم و ارسال شد ولی چرا بعد حذفش کردید؟
پاسخ دادن
در پاسخ به : هاشمی
سلام من خواب دیدم در خانه جدید هستم دو دست تخت خواب دونفره گذاشته شده تعابیرش لطفن
پاسخ دادن
هاشمی
سلام من خواب دیدم در خانه خواهرم هستم شب بود و موقع خواب. ولی یکدفعه شوهر خواهرم رختخواب من را جمع میکند و میگویدما میخواهیم برویم مسافرت در صورتیکه رختخواب خودشان پهن بود و توی خواب متوجه شدم که میخواهد من درخانه آنها نمانم و خواهرم هم لبخند میزد و معلوم بود که او هم شوهرش را تایید میکند تعبیرش چیست ممنونم.
پاسخ دادن
هاشمی در پاسخ به : هاشمی
سلام ببخشید کی پاسخ خوابمان را میدهید؟
پاسخ دادن
محمد
من خواب دیدم در اتاق خانه قبلی مان هستم ویک تخت دو طبقه که در آن جا داشتیم نیز هست و هر لحظه به تعداد تخت ها اضافه می شد تا جایی که تعدادشان به 6 تخت (یک تخت دوطبقه بقیه تک نفره) رسید و تا جایی که من تو خواب هم متوجه عجیب بودن ماجرا شدم ممنون میشم اگه تعبیرش رو بگین
پاسخ دادن
مرضیه
سلام ، چند ماهی است که مادرم به رحمت خدا رفته ، اما به تعداد زیاد مادرم را کنار رختخواب میبینم یا وقتی خواب ایشان را میبینم توی خوابم رختخواب هم هست و این دفعه خواب دیدم تعداد خیلی زیادی رختخواب داشتیم و به طور مرتب چیده شده بودند و یکدفعه نصفی از رختواب ها کج شدند که بریزند و من و خواهرم نگهش ن داشتیم و من با دستم رختخواب ها رو پرت کردم به سمت بالا ، اطفا بفرمایید تعبیرش چیه ممنون
پاسخ دادن
امیر
سلام پسر مجرد هستم. تو خود خواب: چن بار بطور مکرر تختخوابم بطور مداوم تکون میخورد جوریکه از خواب میپریدم و احساس ترس بهم ایجاد میشد که چرا تکون میخوره. و میخواستم فرار کنم از تختخواب، نمیتونستم و انگار خود تختخواب منو گرفته بود و نمیذاشت برم. حتی بزور که پایین تخت بودم با پتو منو گرفته بود که نرم. و هر چی دخواست کمک میدادم کسی از اهالی خونه نمیشنیدن. (میدونستم تو خانه هسن). باز تو همون خواب مثلا خواستم بخوابم همین اتفاق برا برام پیش مییومد. و حتی رفتم سر تخت خواب برادرم بخوابم باز همینطور بود.
پاسخ دادن
سارانظام
سلام خوابیدم رفتم خونه عموی مامانم زن عم داش آشپزی میکردم رومبل نشسته بودم بادخترش آون داشت کارایی خودشومیکردخونشون به هم ریخته شده بودزنگزدمهمون اومدم تندی جم کردم اومدن بعدم حدودبیس نفراومدن انگارشب عیدبوداومده بودن خونه بزرگترا.اهنگملایمی هم گذاشته بودن من باخودم فکرمیکنم پسرش ک زن داره چرانیومد(من هم شوهروبچه دارم) بعدرختخواباشون روجمع کردم یزره نزدیک بودبریزه ولی نگه داشتم.
پاسخ دادن