نظرات درباره : تعبیر خواب مادر بزرگ - بیش از 16 تعبیر مختلف و متفاوت

محبوبه
خواب دیدم با مادر بزرگ ومادرم در راه رفتن به کربلا هستیم حتی درمیانه راه از ما پاسپورت خواستند من نداشتم ودر خواب گریه میکردم یا بابالحوائج شما آرزوی،من را برآورده کردی که با گریه خودم از خواب بیدار شدم
پاسخ دادن
رزیتا
سلام من امروز صبح ک خوابیدم خواب مادر بزرگ فوت شدمو دیدم که همیشه تو خوابم خوشحال بود ولی امروز تو خوابم ناراحت بود و ساکت بعد ازم پرسید ک دایی و خاله هات رابطشون چجوره منم الکی گفتم خوبه بعد من بهش گفتم که چخبر از اون دنیا (تو خوابم میدونستم ک ایشون فوت شدن) وقتی این سوالو پرسیدم یه مکثی کرد و جواب نداد بعد تو خونه مامان جونم بودم همون لحظه انگار شب شده بود و داشتن تدارکات میچیدن واسه ی جشنی یا عروسی درست نمیدونم بعد ک خوابیدم صب بیدار شدم دیدم میگن خالم مرده بعد اومدم دیدم هیچکس گریه نمیکنه اومدم مامانمو آروم کنم ديدم اصلا گریه نمیکنه و بهم گفت (خالت بعد از مرگ مامانم که همون مامان جونمه خیلی گریه میکرده و خودشو اذیت میکرده الان دیگه راحت شده) بعد برام عجیب بود اونم مامانم ک این حرفو بزنه و هیچکس گریه نکنه. میشه لطف کنید بگید تعبیرش چیه؟ الان تازه از این کابوس بیدار شدم ولی خیلی میترسم به مامانم گفتم صدقه بده ولی باز میترسم دخترم 16 از شیراز
پاسخ دادن
گلناز
سلام مادرشوهر من خواب دیده مادربزرگ من که فوت شدن منو باخودش میبره
پاسخ دادن
مهرداد در پاسخ به : گلناز
خدارحمتتون کنه🖤
پاسخ دادن
گودرز روزخواه
نوازش کردن دخترمجرد بتوسط مادربزرگش که سالها پیش فوت شده، چه تعبیری دارد؟؟
پاسخ دادن
ناشناس
سلام من مشکل دارم مادر بزرگم هر شب با چهره ترسناک میاد به خوابم ولی آخر ترسم با من مهربونی می کنه ۲ هفته هم است که فوت شده تعبیرش چیه؟
پاسخ دادن
فاطمه❤
سلام من در خواب ديدم مامانم به مادربزرگم گفت بياد خونمون مادر بزرگم اول دو دله شد بعد گفت باشه ميام تعبير اين خواب چيه؟
پاسخ دادن
من ۱۵ سالمه و ۲ ساله مامان بزرگم فوت شده اون روز تو خواب دیدمش گریه کنان رفتم سمتش نزاشت بغلش کنم نکنه از دستم عصبیه?
پاسخ دادن
Fatemehهستم ۴۹ سالمه
سلام من یه خانم‌۴۹ ساله خواب دیدم قبل ازاذان صبح که برایم قبر کندند ومیخواهندبه زور منو قبرم کنند بعد مادر بزرگ مرده ام گفت عیبی نداره توبرو توقبر بعداینکه خاک ریختندروسرت بعد مامیایم نجاتت میدیم ومن گفتم نه من نفسم‌میگیره وواقعا میمیرم بعدچهارتایتیمام چکارکنند که مادربزرگم گفت فرارکن برو تا تورو نگیرند ومن خیلی راه رفتم تو جنگل ولی هرجامیرسیدم همه منو میشناختند ولی من کسی رونمیشناختم وهمه‌میخواستند منو تحویل بدهندکه قبرم کنند من گفتم خدایا بچه هام که پدرندارند منم برم تکلیفشون چی میشه که یه لحظه داشتم تو خواب میرفتم که تموم کنم یهو از خواب بیدار شدم خیلی گریه کردم گفتم خدایامن نمیخوام بمیرم حالا تعبیر این خوابم چیه لطفا بهم بگین
پاسخ دادن
سلام من مادر بزرگم سرطان داشت بعد فوت شدن . اومد خوایم اولش مثل زمان ک مریض بودن داخل رخت خواب بود. بعدش بلند شد و با هم رفتیم آشپز خونه برام غذا درست کرد تعبی ش چیه
پاسخ دادن
فاطمه
سلام دخترعموی من بعد از۶سال مادربزرگمودرخواب دیده ک گریه میکند ایا تعبیرش چیه درضمن پدربزرگ عزیزم ۱۰روزقبل فوت کرده آیا این ربطی ب پدربزرگم نداره هرچند ک هردوتاشون آدمای بی آزاری بودند خیلی نگرانم برای این خوابی ک دیده
پاسخ دادن
در پاسخ به : فاطمه
سلام ما عالمه مادرم فوت شده دخترم مریض هست خواب دیده دخترم میگه مادر بزرگ داشت منو میبرد به خدا قسم دادم من جوونم بمن فرست بده زندگی کنم میگه مامان توی خواب عسل ریختی سرم بیدار شدم معنی بفرمایید
پاسخ دادن
نوشین
خواب دیدم که خانمی مثل مادربزرگم بود رفتم جلو ببوسمش دوست پسرم کنار ایستاده بود گفت مادر من هست و من دستش گرفتم وبوسیدم و چندتا جوراب و یک لباس سبز بمن دادو گفت اینمدهدیه تولدت.تعبیرش چیه؟ممنون
پاسخ دادن
mohammsd
خیلی عالی ???
پاسخ دادن
Maryam
سلام من خواب دیدم که وارد خونه مادر بزرگم شدم و وقتی درو باز کردم اون داشت به سمت حمام و دستشویی میرفت با ذوق صداش کردم اما برنگشت مادر و پدرم اومدن سمتش و از زنده بودنش خیلی تعجب کرده بودن باهاش صحبت کردن و رفتیم بیرون از خونه مادر بزرگم جلوی حیاط خونه ما اونجا گفتم مادربزرگ هرچی میخوای بگی بگو هرچی هم نمیخوای نگو گفت (جهنمی )و بعدش هم گفت حتما با کسی در مراوده ای ک درستو نمیخونی و با نگاه تیز بینانه ای نگاهم میکرد مامانم تاید میکرد و اونم هی میگگفت بعدش از در حیاط خونه مادر بزرگم دو تا سگ سیاه که یکی بزرگ بود و اون یکی توله اون افتادن دنبالم میخواستن با من بیان ابجیم جلوی سگارو گرفت و گفت نمیشه ک همراه من بیاین دیگه جانداریم از شمام مواظبت کنیم سگ رو به من گفت اگر باِغریبه ها بریم جا داریم و افتاد دنبال من ک من بیدار شدم
پاسخ دادن
در پاسخ به : Maryam
خواهرت چجوری با سگ صحبت میکنه
پاسخ دادن
دیبا
سلام وقت بخیر من ساعت ۸صبح خواب دیدم مادر بزرگم که چندین سال پیش فوت کردن زنده هستن و روی تخت لخت دراز کشیده من که نوه شون هستم دارم نظافتشون میکنم و اون خوشحاله که من دارم اینکارو میکنم و ازم میخواد که ابروهاشو هم بگیرم براش بعدش که تموم میشه جون میده کنارم و میمیره من براشون گریه میکنم
پاسخ دادن
پرنیا
سلام من امروز متوجه شدم ک مادر بزرگم ب شدت مریض شده و اصن حال خوبی نداره تو این حال اوضاع بودم ک خوابم برد خواب دیدم ی دختر ۲۰ سالم طوری ک وقتی صحبت میکنم همه به حرفم گوش میدن و کارامو انجام میدن .منو پدرم و مادرم رفته بودیم خونه مادر بزرگم و داشتیم اونو اماده میکردیم بیاریمش تهران تو باغمون بعد من متوجه شدم ماشین نداریم دو تا اسب اوردم و به مادرم و پدرم گفتم ک شما با اسب سفید بیاین من با اسب مشکی میام و مادر بزرگو با خودم میارم .مادر بزرگمو سوار کردم و تا با غمون رسوندم و به مادر بزرگم اب دادم و به اسبمم چن عدد قند دادم نا گفته نماند اسبم صحبت میکرد و نژادش فریزین مشکی اصل بود. نم دونم تعبیر خابمو مثبت بگیرم یا منفی.مادر بزرگم اصن باهام صحبت نکرد و این ک از پشت بغلم کرد رو اسب.
پاسخ دادن
محمد رمضانی
سلام من تو خواب دیدم که مادر بزرگم که چنسال پیش مرده بود دارن تو خونمون میشورنش تموم که شد کفن کردن همه رفتن من و آبجی موندیم تو خونه تنها با مادربزرگم رفتم پیشش خوابیدم وقتی که خوابیدم دیدم چشاشو باز کرد خواست چیزی بگه از خواب پریدم
پاسخ دادن
رجبی
خواب دیدم مادربزرگ‌مرده ام اواره شده میگه بچه هام از خونه انداختنم بیرون تو یه خرابه زندگی میکنه ناراحته لباس کهنه پوشیده تعبیرش چیه
پاسخ دادن
محمد جواد
سلام ببخشید همسایمون خواب دیده مادربزرگمو بعد داشته اب جارو میکرده خوشحال بود همسایمون باهاش احوال پرسی بعد ازش پرسیده حاج خانم چرا اینقدر خوشحالی گفته ک اره نوه ام اینجا بود یعنی من بعد گفته بهم ک اره مامان بزرگ غصه نخور یا شب خودم میام یا بابام میفرستم ممنون میشم اگ تعبیرش بهم بگید؟
پاسخ دادن
ابوالفضل
سلام من خواب دیدم که پسر دایی پدرم خونه ما هستن و من حوصله ندارم که برم پاینن و بسته ای که بابام تهیه کرده بود رو بیارم بالا اما با معطلی زیاد رفتم لباسمو عوض کردم چون خیلی بدم اومد از ظاهرش یه آقای کچل مانندی بود زیر پله وایستاده بود منتظر من . من رفتم پایین دیدم منتظره کلی عذرخواهی کردم از بابت تاخیری که ایجاد شد فک کنم 1500تومان پول دادم بهش و اون یه کیسه سفید که معمولا تو میدون تره بار توش لوبیا سبز هست بهم داد اما توش لوبیا سبز نبود شیرینی بود کلی نون خامه ای دوتا امتحان کردم خیلی خوشمزه و شیرین بود گفتم دم بابام گرم عجب چیزی خریده بعد یهو دیدم طبقه اول در خونه مادربزرگم بازه تو یه حرکت غیر ارادی با سرعت خیلی زیاد دوییدم از پله ها پایین اصلا بی‌خیال شیرینی رفتم دیدم مادربزرگم نشسته و یه سفره رنگین جلوشه دو استکان چای خیلی خوشرنگ هم بود فک کنم یا برای من بود یا نمیدونم چون فقط من بودم وقتی دیدمش با گریه و خوشحالی پریدم بغلش لباس آبی خاصی پوشیده بود طرح دار بود فک کنم بهم گفت چیکار میکنی و از ته دل میخندید واقعا حس خوبی بود تعبیرش رو محبت کنید ممنون میشم پسر 17ساله هستم و از اول تولدتا الان مدت زیادی کنار مادربزرگم زندگی میکردیم ومن شب ها از 7سالگی ب بعد چون پدربزرگم نبود میرفتم کنارش تا بدون ترس بخوابه .
پاسخ دادن
محمد
من یک مغازه داشتم که به دلیل بدهی جمعش کردم خواب دیدم مادربزرگم رو لبه پله ورودی مغازه ام نشسته و کنارش هم یک خانم جوان که با مادربزرگم ظاهرا اومده بودو مادرم و خاله ام نشستن یهو یادم افتاد که مادربزرگم مرده بغلش کردم بوسیدمش!اما میدیدم گردنش و پشتش کبودن و توی خواب به خودم میگم بخاطر عمل قلبشه شاید باهاش حرف میزنم میگم تو کجا رفتی دلتنگتیم همه بهش گفتم این خانومه کیه؟ فلانیه؟(شخص زنده اس) گفت اره گفتم این چرا مرده گفت بخاطر کمرش و رو کرد بهش گفت کمرتو نشون بده دیدم خیلی زخمه (ناگفته نمونه مادربزرگم ی دخترشو زمان کودکی از دست داده) مادربزرگم بلند شد که بره بغلش کردم گفتم کجا میری ترخدا دعام کن پیش خدا خیلی گرفتارم از زندگی خسته شدم ارزوی مرگ میکنم هر روز!میشه دعا کنی من زودتر بمیرم؟کمی فکر کرد گفت درست میشه بعد از توی کیفش یه چیزی داشت مثل گلاب پاش ها با اون به صورتم پاچید!و یه قطره صاف اومد خورد وسط پیشونیم و افتادم روی زمین!! و پریدم از خواب
پاسخ دادن
محمد در پاسخ به : محمد
یادم رفت بگم مادربزرگم با چادر همیشگیش بود و یه لباس سفید و وقتی ازش پرسیدم جات خوبه مشکلی نداری گفتش خداروشکر اره خوبم چهره اش سفیدتر و بشاش تر و توپول تر شده بود
پاسخ دادن
زهرا احمدی
سلام من خواب دیدم مادر بزرگم که فوت شده در منزلش است و نابینا شده و کسی نیست که بهش رسیدگی کند و من هر چه اصرار میکردم ببرمش خونمون مامانم نمیگذاشت یا خودش نمی آمد.بعدش خواب مادربزرگ شوهرم را دیدم که رفتم خونشون و از اونجا چغندر برای مامانم بلند کردم
پاسخ دادن
ریحانه
سلام من چند روز پیش خواب دیدم سر مراسم ختم مادر بزرگم هستم ولی در خواب اصلا ناراحت نبودم چون میدونستم دارم خواب میبینم.بعدش من به اطرافیانم گفتم ناراحت نباشید این یه کابوسه بعد خوابم تموم شد.پریروز مادربزرگم تصادف کرد و الان بیمارستانه.لطفا براش دعا کنید و بهم بگید که چه اتفاقی داره میوفته من متوجه نمیشم
پاسخ دادن
Melika
سلام من خواب دیدم که عکس مادر بزرگم زنده میشود و عکس لبخند می زند یعنی معنی این خواب چیست؟
پاسخ دادن
الینا
سلام من خواب دیدم مراسم عاشورا بود و همه دورهم جمع شده بودیم خونه ی مادر بزرگم که فوت شده بود و داشتیم عزاداری میکردیم که مادر بزرگم یهو جلو در ظاهر شد گفت علی مرده چند بار هم تکرار کرد چه تعبیری میتونه داشته باشه
پاسخ دادن
پارسین
سلام من خوابه مادربزرگمو دیدم که بهم گفت بچه هام هیچی برام نمیخرن غذا ندارم فقط یه کره دارم منو فرستاد محله بالا گفت برو اونجا نون میپزن برام بخر منم رفتم براش نون خریدم .تعبیر این خواب خوبه یانه
پاسخ دادن
__.zs
سلام من یک دختر مجرد هستم ونزدیک صبح خواب دیدم مادر بزرگم ک چندین ساله فوت شدرو میبینم خیلی واضح دقیقا همون شکلی سرپا و سرحال بغل میکنم و بهش ابراز دل تنگی میکنم و بهش میگم کجابودی دلم برات تنگ شده بود فداتشم میگف همین جا بودم کمی کار داشتم مگه نمیدیدی، بهش میگفتم ک‌پارچه خریدم از اونا ک پیرهنی درست میکردی برا خودت و میبرمش یجا که پارچه فروشیه و نشونش میدم پارچرو میگف خیلی خوبه پارچه ها و مادرم و در قید حیاطه میگه داری با کی صحبت میکنی میگم مادر بزرگ مگه نمیبینی میگه ن و من شروع میکنم گریه کردن معنی این خواب چیه؟
پاسخ دادن
الهام
سلام من خواب دیدم که خونه مادربزرگمم با مامان بابام ولی مامانجونم خونشون نبود یه دفعه داییم زنگ زد منم گوشی برداشتم و گفت اروم باش الاام و مامانجون حالش بد شد و یه دفعه زد زیر گریه و گفت مرد منم بلند گفتم مرد و مامانم شنید و غش کرد شروع کردیم گریه و نشستیم رو زمین یه دفعه دیدیم کنارمون مامانجون نشسته بود من خیلی خوشحال شدم و اونم لبخند میزد و شروع کرد عادی باهامون حرف زدن من رفتم بپرم بغلش ولی یه دفعه ای دستم سفت گرفت نذاشت و یه لبخند زد و گفت چون مردم قدرتم هم خیلی زیاد شده و یه انگشترش در اورد داد به مامانم گفت برا الهام که خودمم بزار برای خرج تحصیلش و اینا ولی گفتیم نه و دیدیم حالا میگن مرده و ما این از دستش دراوردیم و جاش مونده بود رو دستش انقدر هم انگشتر کثیف بود نقره ای بود یه نگینی داشت ۲ تا دیگه هم دستش بود اصلا مامانجونم کلا یکی انگشتر طلایی داره همش دست راستش و این دو تا که دست چپش بود تا حالا ندیده بود که بکیش دراورد منم نمیدونم چرا یه نگاهش کردم رو پاش که دراز کرده بود و قیافش دیدم یه جوریه و اینا گفتم مامان این مامانجون نیست یه روح شیطانی بیا صلوات بفرستیمو شروع کردیم بلند صلوات فرستان تا بره و منم خیلی ترسیده بودم یه دفعه از خواب پریدم اینم بگم که مامانجونم در واقعیت الان مریض و سرطان ریه داره منم الان این خواب دیدم خیلی ترسیدم شروع کردم گریه اروم مامانم نفهمه و چشمای مامانجونمم سبزه شاید ربطی نداشتی باشه ولی واقعا با این خواب میترسم میشش برم با اینکه خیییلی دوسشدارم
پاسخ دادن
بهار
سلام من دیشب خواب دیدم که با مادربزرگ پدریم دعوا گرفتم تعبیرش چیه؟
پاسخ دادن
سیدوحید
سلام وققتون بخیر من در خواب دیدم که مادر بزرگم که فوت کرده بود اومده بود به خوابم وقتی اونو دیدم از خوشحال بال دراوردم و اونو بغل کردم وباهاش حرف میزدم ولی یه مشگلی بود اون وقتی که زنده بود جونو عمرش من بود ولی الان توی خوابم حرف زیادی نزد لطفا کمک کنید معنی خوابم رو بفهمم
پاسخ دادن
سحر هستم
سلام. من خواب دیدم سجاده نماز بازه و اون واس مادر بزرگم هست به اضافه چادر نمازش ک ابته تو واقهیت هم چادر نماز رو من دارم واس مادر بزرگم بود. دیدم سجادشو بهم میگ باز کنم میخواس نماز بخونه یا نمیدونم چیزی ازت ش برداره ک دیدم یهکی از پاهاشم تو سجاده هست انگار از مچ به بالا قطع شده و داخل سجاده گذاشته. این تعبیرش چیه؟؟؟؟؟
پاسخ دادن
لود نظرات بیشتر (کلیک) لطفا صبر کنید ...